خاطرات  یک  دکتر  روانشناس

خاطرات یک دکتر روانشناس

نوشته ها و یافته های دکتر محمد رضا ابراهیمی روانشناس و روانکاو
خاطرات  یک  دکتر  روانشناس

خاطرات یک دکتر روانشناس

نوشته ها و یافته های دکتر محمد رضا ابراهیمی روانشناس و روانکاو

ترامپ و معمای آینده هراسی امریکائیان : رمزگشایی روانکاوانه انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری امریکا



نوشته دکتر محمد رضا ابراهیمی

متخصص روانشناس - رواندرمان - روانکاو


www.feel2.blogsky.com

drebrahime@  تلگرام



در کمال تعجب جهانیان دونالد ترامپ به ریاست جمهوری امریکا رسید و انتخاب وی دوران جدیدی را در تاریخ امریکا آغاز ساخته است که گمانه زنیهای بسیاری را در نزد افکار عمومی و صاحب نظران باعث شده اکه در جملگی آنها قطعیت اندکی به چشم می خورد و آینده جهان و امریکا را در هاله ای از ابهام و سردرگمی قرار داده است. 

اگر جامعه امریکا را به مثابه یک موجود زنده در نظر بگیریم پناه بردن نیمی از آنها به تفکر ترامپ می تواند از یک رویداد پنهان در ساختارهای چند لایه ناخودآگاهی این ارگانیسم دارای حیات ریشه داشته باشد که تنها با حرکت درمسیر آن لایه ها و نورافکندن بر تاریکیهای پوشیده و نامحسوس دنیای متراکم و ناآشکار هسته های وهمی آنها در قالب رفتارهای متساعده این کالبد اجتماعی که از قضا اقتصاد اول دنیا نیز محسوب می گردد پی به رازهای سر به مهر آن برد.

برای رسیدن به این هدف با تکیه بر دانش تحلیل اوهام و با طرح سوالاتی و آنگاه با پاسخ دادن به این سوالات به تشریح ابعاد و چهارچوبهای این انتخاب و آنگاه به پیش بینی اوضاع آتی این کشور خواهیم پرداخت :


الف - آیا ساختار روانشناختی امریکائیان با انرژی حاصل از اوهام متعارض مورد حمله قرار گرفته است؟


ب - آیا جامعه امریکا به مرحله ای از اشباع وهمی رسیده که از درون در حال از هم گسستگی است؟


ج - آیا با مفهومی از واپسروی اجتماعی روانی در ساختار ذهنی امریکائیان روبرو شده ایم؟


د - اوهام دلهره زای امریکائیان در جهان معاصر شامل چه عناصری می باشد؟

 

ه - آیا انتخاب ترامپ نوعی تقابل وهمی با جهانیان است؟


و - ارضای وهمی امریکائیان با کدام بخش از صفات سامانه ناخودآگاهی ترامپ تحقق یافته است؟


ز - با حاکمیت تفکر ترامپ آیا ساختار وهمی جهانیان به بازسازی و تولید اوهام همسان یا مغایر خواهد پرداخت؟


ک - دانش تحلیل اوهام بر اساس این پیش فرض ها چه تبیینی از اوضاع آتی جهان خواهد داشت؟





_________________________________________________________________



الف - آیا انتخاب دونالد ترامپ نشاندهنده حمله به ساختار روانشناختی امریکائیان با انرزی حاصل از نبرد اوهام متعارض آنها است ؟


هر کدام از کاندیداها نمادی از سازمان ذهنی روانی امریکائیان را درشعارهای خود به مردم انتقال می دادند. هیلاری کلینتوی به دلیل جنسیت مونث در نقشی مادری دلسوز به تحریک احساسات اکثریت رای دهنده های جوان در بیشتر ایالت ها پرداخت وبه عنوان کاندیدای برتر اکثریت زیر بیست و پنج ساله ها معرفی شد و در مقابل دونالد ترامپ در نقش وهمی و ناخودآگاه پدری توانمند و قوی توانست آرای بخش عمده ای میانسالان و کهنسالان که با ثروت و مکنت و اعتماد به نفس بالای وی همانند سازی کرده و همچنین  افرادی که با وهم جاه طلبی امریکایی درگیر بودند را به خود اختصاص دهد. 

این دو جریان وهمی شاید برای اولین باردر طول تاریخ امریکا باشد که با قدرتی مساوی در مقابل هم قرار گرفتند و در رقابتی بسیار نزدیک اوضاع درون یک خانواده به گستردگی امریکا را دچار هرج و مرج و آشوب نموده و صد البته که سرانجام این نبرد چندان به مذاق امریکائیان و جهانیان چندان خوشایند نخواهد بود چرا که پایه های خانه به لرزشی سخت دچار شده است. 

نبرد بین پدرو مادر وهمی امریکا یعنی ترامپ و کلینتون تعارضات اودیپال امریکائیان را بشدت تحریک نموده است و نمود آن در قالب اوهام متعارض و مقابله گر با یکدیگر به شکل رفتارهایی خصمانه و شکاکانه و همراه با اضطراب  شدید جنبه رفتاری به خود گرفته و بازنمایی آن را در جامعه امریکا و سپس با باز تولید اوهام خاص در کشورهای دیگر در سطح جهانی شاهد خواهیم بود.

اگر از سوی دیگر به کیفیت و محتوای رفتارهای دو کاندیدا نظر بیفکنیم هیلاری در قالب مادری مهربان فرزندان خود را از همه نژادها  طبقات اجتماعی به سوی خود می خواند و دست نوازش بر سر آنها می کشید و با زبان آشنای اوباما با مردم سخن می گفت و خاصیت طبع زنانگی طبیعی وهمی وی نیز به سان پناهگاهی زخم خوردگان جامعه کاپیتالیسم امریکایی را در کنار وی قرار می داد وحمایت بی چون و چرای اوباما نیز نه با هدف حزبی که با رنگ و بوی احساسی و عاطفی و همچنین الفاظی با محتوای انتقال تعهدات ناتمام مانده وی نوعی تعهد در رای دادن به کلینتون در هواداران وی ایجاد می کرد که می توانست به تحریک هسته های وهمی ای بپردازد که بار بسیار قدرتمندی از میل و آرزوی تسکین و آرامش را درخود به همراه داشتند. 

اما آنچه در اردوگاه ترامپ می گذشت داستان متفاوتی را حکایت می کرد. جامعه سفید پوست و بزرگسال امریکایی که هشت سال اوباما را تحمل کرده بودند و بیشترین تهدید را از افکار و رفتار وی به عنوان اولین رییس جمهور سیاه پوست امریکا برای کیان جاه طلبی جویانه خود دریافت کرده بودند وبتدریج در این هشت ساله به دسته بندی مبتنی بر فاصله و دوری از آرمانهای وی پرداخته بودند به دنبال پدری توانا و پر خروش و شجاع و نترس می گشتند تا از زبان وی خشم خود را بیرون افکنند و درد فرو مانده خود را فریاد زنند و بی هیچ واهمه ای مرز خود را با سایرینی که از دید آنها امریکایی اصیل محسوب نمی شدند مشخص ساخته و عظمت وهمی و کنار زده شده خود را مجددا" باز یابند و در عرصه قدرت اهمیت از دست رفته خود را به چنگ آورند. 

با چنین تبیینی از انتخابات امریکا با جریان قدرتمندی از تعارضات در درون ساخت قدرت روبرو خواهیم شد که ریشه در شرایط روانی و عاطفی هر امریکایی دارد و بنا بر این می تواند به تولید انرژی برانگیزاننده بسیار مخرب و ویرانگری بیانجامد که در قالب بحرانهای غیر قابل کنترل و مهار در سطوح مختلف کارکرد حیاتی امریکائیان بروز یافته و با فرافکنی این انرژی در سطح جهانی برای کاهش اثرات مخرب آن بر امریکا به بحرانهای بین المللی گسترده منجر شود.



ب - آیا جامعه امریکا به مرحله ای از اشباع وهمی رسیده که از درون در حال از هم گسستکی است؟


منظور از اشباع وهمی نیروی مساوی هسته های اصلی و قدرتمندی است که با عملکرد متشابه و یکسان به خنثی سازی یکدیگر پرداخته و قدرت بازسازی و بازتولید اوهام و به تبع آن رفتارهای مربوطه دستخوش نقصان و کاستی می گردد. انتخابات امریکا نمودهایی از این اشباع وهمی را در جریان تبلیغات کاندیداها بازنمایی ساخت که در نوع خود جالب و بی نظیر بود. حمله مستقیم هر دو کاندیدا به شاخصه های فردی و شخصیتی و خصوصی که قابلیت اثبات آن در واقعیت دشوار می باشد نشانگر نبرد فرار از واقعیت و در عین حال ناتوانی در به نقد کشیدن یکدیگر به عنوان دو رقیب بود. آنها بیرحمانه در انظار صدها میلیون نفر در سراسر جهان با رذیلانه ترین شیوه ها که مطلقا" با چهارچوبهای پراگماتیسم غربی همخوانی نداشت به سمت یکدیگر هجوم آوردند و بکارگیری شیوه های پوپولیستی از سوی هر دو در این هنگامه خبر از تهی بودن دست آنان از نگاهی عالمانه و عمیق و مبتنی بر تاثیر ناپذیری از اوهام می داد. 

از دیگر سو خستگی نیمی از امریکائیان از هشت سال تسلط مشی و مرام اوباما و ارائه تصویری که چندان با سازمان وهمی آنان که با جاه طلبی مفرط و آرزوی تسلط و کنترل و در اختیار داشتن قدرت بیحد و بعبارت دیگر همان تصویر پدر مقتدر و با کفایت و مسلط مزید بر علت گردید که در مقابله با نیمی دیگر که اکثریت زیر بیست و پنج ساله ها و ناآمریکایی تبارها را شامل می شد که وجود تفکرترامپ را مغایر آرامش و آسایش و آتیه راحت خود می پنداشتند به نوعی در ایجاد این بن بست و اشباع نقش عمده ای داشته است. 

به هنگام اشباع وهمی ارگانیسم به حالتی از سکون می رسد که در جریان آن تنها راه بقا مورد حمله قرار دادن سایر جریاناتی است که به نحوی در ایجاد آن ارگانیسم نقش اصلی را در گذشته ایفا نموده اند. با تضعیف و یا حذف آنان بتدریج اوهام مسلط دایره گستردگی خود بر دامنه های اطراف ادامه می دهد و این روند تخریبی تا حذف خود ادامه می یابد. نمونه تاریخی چنین فرآیندی را در فضای مسلط هیتلر در جنگ جهانی دوم توسط هیتلر شاهد بودیم که در نهایت با نابود سازی همه جریانات و کشورهای متخاصم آلمان را به کشوری شخم زده تبدیل نمود و یا اشباع وهمی ایجاد شده در حکومت صدام حسین که درنهایت به نابودی وی و عراق انجامید . در این موارد ساختار حکومتی به دلیل ناتوانی در بکارگیری و تولید اوهام جدید در چرخه رفتاری خود گرفتار می گردید و با گذشت زمان به مرحله غیر قابل بازگشت می رسید . 


ج - آیا با مفهومی از واپسروی اجتماعی روانی در ساختارذهنی رفتاری امریکائیان روبرو شده ایم؟


منظور از واپسروی یا رگرشن نوعی مکانیسم دفاعی ابتدایی و شایع است که فرد به هنگام مواجهه با موقعیتهای دلهره زا و غیر قابل تحمل از لحاظ بار استرس و تنش به سالیان اولیه زندگی خود رجوع کرده و نوعی قالب رفتاری و روانی گذشته را جایگزین وضعیت دردناک و رنجزای فعلی می نماید. 

با چنین تعریفی در صورتیکه انتخاب ترامپ را به ریاست جمهوری واجد نوعی واکنش دفاعی واپسروی در جامعه امریکایی تلقی نماییم پس باید به دنبال شرایط دلهره زایی باشیم که حداقل نیمی از امریکائیان را با خود درگیر نموده است. برای چنین بررسی چنین احتمالی باید به تاریخ امریکا مراجعه کرد و حیات گذشته این مردمان را برای کاوش در فرآیندهای وهمی روانی آنها که به ایجاد هسته های اضطرابی و رنجزای مستتر در ناخودآگاه جمعی آنان منجر گردیده است مرور نماییم. پیشینه مهاجرت و خانه بدوشی و جنگهای طولانی مدت با ساکنان اولیه این سرزمین و نبردهای داخلی و تعارضات بین نژادی داستان همیشگی این سرزمین بوده است. تاثیرگذاری این سابقه پرتنش  و ناملایم بر دنیای ناخودآگاهی آنان با ایجاد هسته های وهمی متراکم و متعددی انجامیده که بارزترین نمود آن در جنگ تبلیغاتی دوگانه ترامپ و کلینتون بازسازی گردید. 

با نگاهی به کارنامه هشت ساله اوباما که نیمی از امریکائیان را با خود همراه کرده بود نوعی تقابل دفاعی در مقابل نیمه دیگر که شیوه هجومی را برای قرنها در رزومه خود داشتند وجود داشت. اوباما محصول غلبه خردجمعی امریکائیانی بود که برای اولین بار با یکدستی بی نظیری آمال و آرزوهای فروخفته خود را در گفته ها و اعمال و خواسته های اوباما جستجو می کردند و چنین یکدستی و اتحادی موجی از وحشت و ترس و اضطراب بر نیمی دیگر از جامعه امریکایی مستولی کرد و به ناگزیر فرصتی به آن داد تا از هم گسستگی قبلی در صفوف خود را بازسازی نموده و با پیشتازی ترامپ بر گرد او حلقه زده و قیامی سهمگین بر علیه بیگانگان که شامل همه طرفداران کلینتون می گردیدند را طراحی و اجرا کنند و در انتخاباتی که در اصل نوعی انقلاب طبقاتی یا اجتماعی به حساب می آمد قدرت بلامنازع را در چنگ خود گرفته و فاز جدیدی از کشمکشهای گسترده و در عین حال ریشه دار را آغاز نمایند.

اکنون می توانیم به جرات مدعی شویم که در انتخابات امریکا به دلیل آزاد شدن نیروهای خفته و نهفته ای که بار صدها سال تقابل اجتماعی بین نیروهای متعدد و قدرتمند متعارض را با خود همراه دارد نیروهای منکوب شده و بازنده که البته از قدرت کافی نیز در بدنه اجتماعی برخوردار می باشند ساختار روانی اجتماعی به ناچار با پناه بردن به مکانیسم دفاعی رگرشن یا واپسروی به مراحل ابتدایی تشکیل جامعه امریکا خواهد بود و بر اساس چنین رویدادی شاهد بحرانها و هرج و مرج و از هم گسستگی در ارکان سیاسی اجتماعی و فرهنگی این کشور خواهیم بود. کابوس اوباما را در گفته های فعلی وی در خصوص ترامپ در طول دوران تبلیغات انتخاباتی نشاندهنده نگرانی او از اوضاع آتی امریکا شاهد بودیم.


د - اوهام دلهره زای امریکائیان در جهان معاصر شامل چه عناصری می باشد؟


اوضاع یدک کشیدن نام ابرقدرتی به قدر کفایت با مصیبت همراه است که نامی فراتر از دلهره به آن بدهیم. جامعه امریکا را می توانیم از لحاظ تاریخی با دوران یونان باستان مقایسه نماییم. انشقاق امریکائیان به دو جریان متعارض کلینتون و ترامپ که از وزن مساوی در عرصه تاثیر گذاری نیز برخوردار بودند شبیه دوگانه حاکمان یونان و طبقه اشراف و در مقابل بردگان بودند که از لحاظ تعداد اکثریت اما از لحاظ قدرت در ضعف قرار داشتند. ترامپ نماینده طبقه ای است که در آرزوی تفوق و برتری نه تنها بر جهان که هدف دموکراسی امریکایی است بلکه در درون ساختار اجتماعی و اقتصادی نیز چنین تمایلی را با قدرت نشان می دهد و اکنون که از لحاظ سیاسی به این هدف دست یافته اند دوران دست درازی کردن به سایر حیطه ها نیز آغاز خواهد شد و این نه تنها پیروزهای این منازعه را به دلهره افزایش و حفظ قدرت وا خواهد داشت بلکه بیشتر از آن در طبقه مخالف به زلزله و ولوله ای شدیدتر می انجامد که بدون شک به مرور به عمیقتر شدن دامنه این تعارضات می انجامد.

امریکائیان برای سالیان متمادی بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم سعی نمودند که پیشتازی خود را در تسلط بر جهان حفظ نمایند و رقیب قدرتمند آنها یعنی شوروی  به اجزای تشکیل دهنده اولیه خود تجزیه گردید. در دوره هشت ساله حاکمیت دموکراتها به دلیل ماهیت ذاتی کارکردی آنها یعنی نگاه به درون از این قدرت بشدت کاسته گردید و فاصله گیری اوباما در شعارهای مرسوم و نگاه ایده آلیستیک وی به قدرت و تلاش  وی در جهت قدم برداشتن در محوری مغایر با اصول پیشینیان به یکباره از هیمنه واعتبار امریکا کاست و همزمان با دیگر تحولات جهانی و سر برداشتن رقبای قدیمی و اشغال راحت شبه جزیره کریمه توسط روسیه و نگاه فرامرزی چین و اروپایی که بیشتر از گذشته ناتوانی خود را حتی در یکپارچگی شکننده با یکدیگر نشان داد به دلهره امریکائیان برای نگریستن به آینده افزود و چنین شد که ترامپ با وعده احیای گذشته بپا به عرصه و میدان نهاد و وظیفه دشواری را برعهده گرفت که از همان ابتدا می توان پیش بینی نمود که وی خود مشکلی خواهد شد که بر مشکلات امریکا می افزاید.










ادامه دارد ...............................




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.