خاطرات  یک  دکتر  روانشناس

خاطرات یک دکتر روانشناس

نوشته ها و یافته های دکتر محمد رضا ابراهیمی روانشناس و روانکاو
خاطرات  یک  دکتر  روانشناس

خاطرات یک دکتر روانشناس

نوشته ها و یافته های دکتر محمد رضا ابراهیمی روانشناس و روانکاو

واکاوی و روانکاوی حادثه قتل قوی ترین مرد ایران

            قویترین مرد ایرانی در آزرای مشکی اش راه را  اتومبیل پرایدی بسته بود که از قضا عجله بسیار داشت. بوقهای بلند پراید راننده قهرمان را به خشم می آورد. هنگام رد شدن پراید  قهرمان خشمگینانه به آینه آنها می کوبد و در جواب چند فحش آبدار تحویل می گیرد.به تلافی به دنبال پراید راه می افتد بلکه آنها را بخاطر توهین گوشمالی اساسی دهد. پس از طی مسافتی راه بر سرنشینان نحیف پراید بسته و با همه یال و کوپالش ازماشین پیاده می شود. جوانک هم از پراید پیاده می شود اما یال و کوپال مرد آهنین را که می بیند سست می شود. خود را همانندی گنجشکی ضعیف در چنگ عقاب تصور می کند. قهرمان بی محابا با مشت بر سر و روی  پسرک می کوبد تا خشم خود را از گستاخی وی تسکین بخشد اما زمانی به خود می آید که تیزی قمه ای را بر گلوی خود حس می کند و پایان ماجرا. قهرمان حالا در سینه خاک خوابیده و سه نوجوان در کنج زندان به انتظار زمان می گذرانند.

          این ماجرا با نگاهی روانکاوانه معنای دیگر می یابد.  ابتدا باید دنیای وهمی قهرمان را آنالیز کنیم تا بتوانیم رفتار منجر به مرگش را بهتر بفهمیم. سازمان وهمی قهرمان آکنده از اوهام خودبزرگ بینی و نگاه مافوق پندارانه به خویش بوده است. او که عنوان قویترین مرد ایران را یدک می کشیده در آهنین بودن خود هیچگاه شکی به مخیله اش راه نمی داده است. اولین ماجرایی در زندگیش که  به نحوی وی را به سوی این وهم کشاند در آخر مرگ وی را هم رقم زده است. به سخنی دیگر از زمانی که پی به تفاوت خود با دیگران برد و سر و گردنی خود را از اطرافیان بالاتر دید  ناقوس مرگ وی شروع به نواختن کرد. چنین رویدادی وی را در قالبی از ساختار وهمی افزاینده و پیشرونده قرار داد تا به همان نسبت از واقعیت فاصله گیرد. به مرور با تشویقها و تاییدها و نگاهها و سخنان دیگران بر قدرت این چهارچوب وهمی و خودشیفتگی و خود بزرگ پنداری اضافه گردید و کنترل و هدایت رفتاری وی توسط جریان قدرتمند وهمی ناخودآگاه صورت می گرفت. چنین پدیده ای را در افراد صاحب مقام  و ثروت و یا اقتدار به خوبی می بینیم. رفتارهای آنها قبل و بعد از فربه شدن وهمی ناشی از تغییر شرایط تفاوت اساسی با هم پیدا می کند. به عبارت دیگر سازمان وهمی آدمیان تحت تاثیر اوضاع بیرونی به سرعت تغییر ماهیت داده و از شکلی ضعیف و یا ناموثر تبدیل به هیولایی با قدرت بیش از اندازه گردیده و واقعیت به همان نسبت پس زده شده و تضعیف می شود. در چنین موقعیتی رفتارهای فرد وهم زده تابعی از نیازهای وهمی او شده و تمامی تلاشهای وهمی به شکل رفتارهای گوناگون با هدف ارضا و تسکین و تشفی خواسته های وهمی و رنج آوری می گردد که در دوره ای از بقا بشر اولیه برای ماندگاری و حیات وی ضرورتی تام و مهم داشته اند. ذکر این نکته ضروری است که اوهام ریشه در میراث مشترک انسان و حیوانات دارد که در انسان با بخشهای اولیه تفکر آمیخته شده و به هنگام شرایط خاص نقش کنترل و فرماندهی ارگانیسم را به عهده می گیرد و البته هدف از کارکرد وهمی واپس روی به حداقل شرایط زنده ماندن بر روی کره زمین می باشد.
          به هر حال قهرمان ما به دلیل جریحه دار شدن نارسیسیسم یا خود شیفتگی اش توسط نوجوانان پراید سوار با خشمی وهمی و مهار نا پذیر کنترل رفتارش را از واقعیت دور ساخته و با استفاده از جریان وهمی حمله را آغاز می سازد که در آخر بر سر این لجبازی وهمی جان خویش را فنا می سازد. جوانک قمه کش نیز برای جبران احساس حقارت ناشی از کوچکی جثه در برابر قهرمان آهنین به رفتاری جبرانی دست می زند. قمه ابزاری است که به صاحبش  احساس قدرت بیش از اندازه می دهد و وی را در قالبی وهمی دارای اعتماد به نفسی وهمی و غیر واقعی می سازد. بدن ضعیف با ابزار قتاله توانا می شود و در خود احساسات دردناک و ناخوشایند ضعف و فتور و ناتوانی را پنهان می سازد. در این حادثه دو فرد که بصورت کامل اختیار خود را به دست اوهام خود داده بودند نبردی وهمی را رقم می زنند که نهایت آن نابودی هردو است. یکی در صحنه حادثه جان می سپارد و آن دیگر به طناب دار بوسه خواهد زد.

روانکاوی تن فروشان ایرانی

     دکتر محمد رضا ابراهیمی

روانشناس - رواندرمان -روانکاو


feel2.blogsky.com 




      تن فروشان ایرانی سه چهره دارند: چهره اول به ضرب آرایش و لباسهای خاص و نگاه خیره اشان به هنگامه تور زدن مشتری است تا نیکتر از آنچه هستند به نظر آیند و متاع خویش با مبلغ بیشتر معاوضه نمایند. چهره دوم تنهایی و خستگی و تنفری که از همگان به وقت فراغت از حرفه اشان دارند و چهره سوم زمانی است که بر صندلی در مقابل روانشناسی نشسته اند و چون دختری خردسال اضطراب و دلهره اشان را تخلیه می کنند و از سرنوشت شومی که توسط دیگران بر آنها تحمیل شده است سخن می گویند و اشک می ریزند و گاه با الفاظ بسیار رکیک از کسانی یاد می کنند که مسبب ناکامیهایشان بوده اند. در جامعه تابو زده ایرانی همانگونه که از کودکی به همگان می آموزند که یا سفید ببینند و یا سیاه توجه به این صنف دردمند فراموش شده تنها با طرد افراطی و تحقیر و شماتت و نامحترم و آلوده و کثیف نشان داده می شود. بدترین فحشی که می توان به زنی داد و اتفاقا" مردان ایرانی نیز بسیار زیاد آن را استعمال می کنند " جنده " است. آنان را موجوداتی خارج از دایره عفاف و مستحق حد و تازیانه و حتی مرگ می پندارند و بیشمار جنازه های زنانی بی نام و نشانی یافت می شود که حتی بدون اسم به خاک سپرده می شوند و قطره ای اشک نیز بر مزارشان افشانده نمی شود و خانواده هایی که گاه از این مرگ ردای شادی بر تن می کنند که لکه ننگشان به سزای اعمالش رسیده است.

          تجربیات درمانی و پژوهشهایی که در رابطه با تحلیل صفات و خصوصیات روانی و رفتاری تن فروشان داشته ام و بر اساس مستندات جلسات رواندرمانی و روانکاوی و فن تحلیل اوهام بدست آورده ام می توانم به شرح زیر بیان نمایم:
  
          1- ریشه روانشناختی تن فروشی را باید در اولین و مهمترین تحلیل در روابط پدر و دختر جستجو نمود. در عمل تن فروشی ما با پدیده ای روبرو هستیم که تن در مقابل پول واگذار می شود. نگاه تحلیلی ما به پول به نقش سمبولیک آن معطوف می گردد که همان ابزار رسیدن به خواسته ها است. این خواسته ها طیف وسیعی را در بر می گیرد.در روانکاوی پول جایگزین محبت است. فروش تن و کسب محبت راز معمای تن فروشان است. با بررسی رخدادهای دوران کودکی آنها به نقص اساسی در روابط پدر و دختر می رسیم. بیشتر آنها دارای پدران سختگیر و یا بی توجه ای بوده اند که از برآورده ساختن نیازهای دخترکانشان به محبت عجز نشان می داده اند.
          2- نیاز به پدر را یکی از این مراجعانم با همانند سازی با " جودی آبوت " در فیلم " بابا لنگ دراز " نشان داد. او خود را به سان آن دختر در جستجوی وهمی مردی می دانست که روزی او را خواهد یافت و با او زندگی رویایی را تجربه خواهد کرد و برای نیل به این هدف از مردی به مرد دیگر رجوع می کرد بلکه گمشده خود را باز یابد و البته پس از سالیانی هنوز او را نیافته بود و در حسرت رسیدن به آن تصویر وهمی پدر مهربان و توانمند و پولدار می سوخت و می ساخت .
           3- نگاه این زنان به مردان و مشتریانشان دوگانه و متعارض است. از یکسو خود را در آغوش آنان می افکنند و از دگر سو نفرتی عمیق نسبت به آنان نشان می دهند. تن را تسلیم می کنند ولی نفرت را چاشنی آن می سازند. در آن واحد اغواگری و تنفر را به آنها می دهند و ارضائی وهمی برای خویش با به چنگ آوردن و طرد کردن پدر وهمی و ناخودآگاه که بدل پدر واقعی آنان است کسب می کنند.
          4- مادران این زنان از همان کودکی خشم از پدر را در ذهن دخترکانشان پرورش می دهند. مهمترین ویژگی مادران آنها انفعال بیش از حدشان در برابر رفتارهای شوهرانشان است. آنها در مقابل شوهر مطیع و سر به زیرند و در غیاب او خشمگین و طلبکار و سرزنش کننده. چنین رفتاری در ناخودآگاهی دخترانشان به تعارضی بنیادین نسبت به مردان ختم می گردد که به رفتاری که تمامی روسپیان از خود نشان می دهند می انجامد : در برابر مردان مطیعند و سازگار و در درون بیزار و متنفر از آنان !.
          5- دراوایل درمان نسبت به درمانگر هم چنین انتقالی را نشان می دهند : هم درمانگر را می پذیرند و هم طردش می سازند. کودکانی می شوند که به آغوش پدر پناه می آورند و ناخودآگاه روانکاو را به جای پدر خود می گذارند و در این رابطه انتقالی معمول به شکلی غیر معمول همه کودکی خود به صحنه درمان می کشانند و دردها و رنجها و آسیبهایی که بر آنان وارد شده است را بازسازی می کنند که برای بهبودیشان البته بسیار ضروری است.
          6- با توجه به معنای نمادین پول برای تن فروشان هر چه بیشتر از مشتریشان  بستانند بیشتر برایشان مطلوبتر است. برای بیشتر آنها پول ارزش زیادی ندارد و پس از سالها کاسبی هشتشان گرو نهشان است. بعبارت دیگر بر خلاف تصور عموم آنها به خاطر پول تن نمی فروشند بلکه ستاندن پول بیشتر به معنای قدرت و توانمندی بیحدی است که همیشه برای سرپوش گذاشتن به احساس حقارت ناشی از کودکی پر رنجشان بدان نیاز داشته اند.
          7- بر خلاف تصور عموم تن فروشان معمولا" از لحاظ جنسی سرد مزاجند و به خاطر سکس به این حرفه رو نیاورده اند. آنها از سکس استفاده ابزاری به عمل می آورند تا نیازهای وهمی خود را تسکین و تسلا بخشند. برای آنها مهمتر از عمل سکس و ارضا جنسی احساس امنیت و آرامشی است که با نزدیک شدن و دور شدن از یک مرد می یابند. چنین مکانیسمی را می توانیم درمبتلایان به وسواس آشکارا مشاهده کنیم . آنها برای تسکین اضطراب درونی و وهمی اشان به رفتارهای تکراری و مزاحم و وسواسگونه اشان روی می آورند  هر چند هزینه گزافی باید برای این رفتارهایشان بپردازند. در تن فروشان نیز عمل وسواسگونه سکس با مردان با توجه به خاصیت آرامبخشی وهمی واپس گرایانه آن نوعی رهایی موقتی از اضطرابهای اساسی زندگی گذشته  آنها را باعث می شود که شکلی عادت گونه و تکراری به خود می گیرد