خاطرات  یک  دکتر  روانشناس

خاطرات یک دکتر روانشناس

نوشته ها و یافته های دکتر محمد رضا ابراهیمی روانشناس و روانکاو
خاطرات  یک  دکتر  روانشناس

خاطرات یک دکتر روانشناس

نوشته ها و یافته های دکتر محمد رضا ابراهیمی روانشناس و روانکاو

روانکاوی زنان همجنسگرای ایرانی : کودکی پررنج بزرگسالی پر دلهره

          اگر در ایران زندگی می کنید صحنه های زیادی را در کوچه و بازار  می بینید که در آن زنان و دختران دست در دست هم به گردش مشغولند و کسی کوچکترین گمان بدی در حق آنان نمی برد. یا اگر دو همجنس مونث در رختخواب در کنار هم و حتی دست در گردن به خواب رفته باشند باز شکی بر آنان متصور نمی شوند. کمتر پیش آمده است که پرونده بزه ای در دادگستری مبنی بر همجنسبازی زنانه به گردش در آید و حکم شلاق و اعدامی در این زمینه صادر شود . برعکس در همجنسگرایی نوع مذکر آمار محکومان به حبس و شلاق و اعدام سر به آسمان گداشته است. دلیل این امر چه می تواند باشد؟ پاسخ به نگاه مردسالارانه جامعه ایرانی بر می گردد که آنچه در حاشیه قرار دارد ارزش دیدن هم نخواهد داشت. نگاه تاریخی به زنان به عنوان موجودات دست دوم و کالا پنداشته شده آنها را از دیدرس نگاه تیزبین مردانه در زمینه گرایشات همجنسگرایانه دور نگه داشته است و چون دایره منافع مردان را تهدید نمی کند پس دلیلی بر هجوم به آنها در این خصوص وجود ندارد. سالها تجربه بالینی و درمانی در زمینه آسیبها و گرایشات جنسی این یافته ارزشمند را در اختیار من گذاشته است که در جامعه ایرانی آمار زنان همجنسگرا یا لزبین نه تنها کمتر از مردان نیست بلکه در انواعی از آن بسیار بیشتر نیز می باشد. زنان به دلیل آزادی بیشتر !! و اجبار به بودن با همجنسانشان از همان اوان کودکی و پنهان نگه داشته شدن در قیودات گوناگون بیشتر به سوی یکدیگر کشانده شده اند و شرایط گرایش و تمایل به همجنس در آنها نسبت به مردان بیشتر مهیا می باشد.  

         لزبین ها در همه جوامع وجود دارند. حتی در قبایل دور افتاده و بدوی قلب آفریقا نیز می توان از آنها نشان یافت. اما فاکتورهای محیطی قاطعی وجود دارد که در افزایش و یا کاهش تعداد آنان از جامعه ای به جامعه دیگر دخالت می نماید. بسیار از سر نادانی بر این تصور هستند که همجنسگرایی مختص مردان است به این دلیل که زنان به دلیل نداشتن آلت تناسلی مردانه قادر به ابراز رفتار جنسی به یکدیگر نیستند در حالیکه عنصر روانی و ذهنی در هر رابطه جنسی مهمتر از عوامل فیزیکی و ارگانیکی می باشد. الت جنسی زنانه و مردانه به هیچوجه نقشی در ایجاد ارضای جنسی و ارگاسم ندارد بلکه همه اتفاقات در مغز می افتد. حتی لذت جنسی توسط مغز تولید و احساس می شود نه در اندام جنسی. بنا بر این ویژگی بدنی شباهت اندام جنسی و یا عدم شباهت آن و به عبارت واضحتر مردانه یا زنانه بودن آلت جنسی ارتباطی به ارضا یا عدم ارضا ندارد . پس بر اساس این مکانیسم مغزی دو همجنس می توانند از بدن یکدیگر به ارضای کامل دست یابند همانگونه که دو ناهمجنس در سکس خود به لذت کامل می رسند. نمونه های دیگر آن خود ارضایی است که در غیاب شریک جنسی و فقط با تحریک موضعی و خیالپردازی تشفی جنسی صورت می گیرد و یا در سکس با حیوانات شریک جنسی هیچ نمود انسانی نیز نمی تواند داشته باشد اما ارضای جنسی قابلیت دست یافتن را دارد. نتیجه اینکه دو همجنسگرای مونث نیز می توانند در روابط جنسی خود به ارضای کامل دست یابند. با قبول این واقعیت آنگاه ما می توانیم درک درستی از پدیده همجنسگرایی در زنان و مردان داشته باشیم.  

          بر اساس دانش و تجربیات سالها تلاش درمانی و پژوهشی با زنان همجنسگرا بعنوان یک رواندرمانگر و روانکاو در جامعه ایرانی چهار عامل ایجاد کننده مهم را یافته ام که به شرح زیر ارائه می نمایم با این امید که راهگشای مردمان این سرزمین و سایر پژوهشگران قرار گیرد: 

          الف - آغوش همجنس تصویر وهمی و ناخودآگاه آغوش مادری حمایت کننده است : بر اساس این تعریف زنان همجنسگرا در سازمان وهمی خود به دلایل گوناگون اوهامی را پرورش داده اند که هسته اصلی آن جستجوی آغوشی گرم و سرشار از عطوفت و مهربانی و امنیت است. در شرح حال دوران کودکی این زنان سابقه تجربیات  ناخوشایند ازدست دادن مادر و یا دوری از آغوش مادر و یا مادران طرد کننده و سرد را بسیار مشاهده می کنیم. چنین تجربیاتی در دوران خردسالی می تواند به ایجاد و یا بازسازی و گسترش سازمانی پیچیده از جریانات وهمی ناخودآگاه منحر شده که در سالیان بعد به کنترل و هدایت رفتارهای فرد در فالب تمایلات ناخودآگاهانه به آغوش وهمی مادر در آغوش سایر همجنسها منجر شود. به عبارت دیگر با پناه بردن به آغوش زنان دیگر و انتخاب ناخودآگاه آغوشهای دیگر احساس امنیت و آرامش ناکام مانده و ارضا نشده دوران خردسالی را بدست می آورد. برای یک لزبین از دست دادن معشوق معادل از دست دادن مادر می باشد و همانند کودکان در فراق مادر به شیون و سوگواری می پردازند. 

          ب - در دختران همجنسگرا رفتار پدران در دوران طفولیت در ایجاد این تمایلات نقش مهمی ایفا می نماید. شایعترین خصوصیت رفتاری و روانی در پدران این دختران وسواس می باشد. پدران وسواسی و کنترل کننده با رفتارهای آسیب زننده وسواسی خود و با مراقبت بیش از حد و درگیری نامتعارف با دخترانشان ساختار وهمی خاصی را در ناخودآگاهی آنها ایحاد می کنند که با ترس از پدر و در نتیجه ترس از همه مردان در آینده همراه می شود. این اوهام ترسزا از مردان چهارچوبهای رفتاری فرار از مردان و انتخاب تنها گزینه یعنی زنان را میسر می سازد. آغاز گرایشات همجنسگرایی در زنان مصادف با دوران جامعه پذیری آنان یعنی قبل از بلوغ و بلوغ می باشد که برای تمام عمر به همراه آنان باقی می ماند. این یافته با ارزش که ارتباط بسیار قوی میان کنترل افراطی و وسواس در پدران این دختران است می تواند در زمینه پیشگیری از این گرایشات کمک فراوان نماید. 

          ج - ویژگیهای رفتاری دیگر در پدران این دختران نیز به کرات در بررسی زندگی کودکی آنها وجود دارد. رفتارهایی نظیر مشکلات زناشویی پدران - رفتارهای ضد اجتماعی - ناسازگاری بین والدین - تحقیرهای جنسیتی در فضای روابط خواهر و برادرها و احساس تبعیض  - تجربه آغوش مادر در وضعیتهای تحریک کننده جنسی خردسالانه - فضای طردکننده افراطی در خصوص رابطه با جنس مخالف - ترس شدید و طولانی مدت از پدر - نفرت ریشه دار از مردانگی به دلیل شرایط تلقینی محیطی -  احساس حقارت و ناتوانی از زنانگی عوامل دیگر در گذشته این دختران می باشد. 

          د - در حدود نود درصد از این زنان در کودکی خود سابقه تجربه ضربه جنسی داشته اند. این تروما یا ضربه روانی شکلهای گوناگونی می تواند داشته باشد. از سو استفاده  ملایم جنسی در محیط خانواده تا تجاوزهای وحشیانه جنسی می تواند متغیر باشد.بسیاری از این دختران این تجربه را در زیر سن شش سالگی بیان می کنند. نتایج پژوهشهای من نشان می دهد بین شدت این ضربه و عوارض آن در بزرگسالی بصورت تمایلات همجنسگرایانه ارتباط بسیار نزدیک و قوی دیده می شود. مکانیسم روانکاوانه اثر این ضربه های روانی به این صورت تبیین می شود که هر ضربه روانی و بدنی در خردسالی به دلیل شرایط حساس مغزی کودکان به شکلی کامل دریافت می شود و به دلیل ناتوانی و عدم رشد مکانیسمهای محافظتی روانشناختی در آنان آسیبهای دائمی در سیستم روانی و عاطفی و هیجانی آنها ایجاد می نماید که این آسیبها با شکل دهی هسته های وهمزای قدرتمند به ایجاد شبکه های معیوب رفتاری در طی سالهای رشد تا بزرگسالی پرداخته و نظامی از شرایط خاص و دگرگون را باعث می شود که شکل رابطه فرد را با دنیای خارج تعیین می کند. محصول نهایی این فرآیند را ما به شکل رفتارهای ناهمگون در حوزه جنسی با علامت گرایش به همجنس در سطوح گوناگون در درون اجتماع مورد مطالعه قرار می دهیم.

          

         

         

         

روانکاوی باراک اوباما : از چوپان زادگی تا ریاست جمهوری امریکا

   


نوشته :دکتر محمد رضا ابراهیمی

متخصص روانشناس،رواندرمان،روانکاو


www.feel2.blogsky.com


تلگرام:drebrahime@





       چهار سال پیش با پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا جهانیان شاهد پدیده ای بودند که تاکنون نمونه ای برای آن سراغ نداشتند. اولین رئیس جمهور سیاه پوست در رقابتی تنگاتنک با رقیب جمهوری خواه خود یعنی سناتور مک کین کاخ سفید را فتح نمود. چنین رویدادی را از منظر سیاسی در این چند ساله بسیار تحلیل نموده اند و علل گوناگون آن به کرات مورد تحلیل قرار گرفته است اما از منظر روانکاوی برای اولین بار با استفاده از فن آنالیز شخصیتی ریشه های وهمی و ناخودآگاهی آن در اوباما و ملت امریکا را مورد بررسی قرار می دهم. خلاصه یافته های ما در این پژوهش به شرح زیر می باشد: 

           الف - پدر بزرگ باراک اوباما تمامی عمر خود را به بردگی انگلیسی ها گذراند که در آن زمان کنیا را به عنوان مستعمره خود در اختیار داشتند.ریشه جاه طلبی اوباما به نفرتی عمیق بر می گردد که از برده داران از طریق پدر در سازمان وهمی و ذهنی وی لانه کرده بود. باراک اوباما خود نیز قربانی تبعض نژادی در تمامی سالهای تحصیلات دبستان و متوسطه بعنوان یک آفریقایی تبار در هاوایی بود. هر چند از هوش و ذکاوت بسیار برخوردار بود اما همیشه طعم ناگوار تبعیض و بیعدالتی را در ذهن خود می چشید . چنین شرایطی می تواند از لحاظ روانکاوی به ایجاد هسته های وهم زا  و قدرتمندی از احساس حقارت شدید منجر گردد که در گام بعدی به بکارگیری مکانیسم دفاعی جبران در جهت مقابله با اضطراب ناخوشایند و دردناک حاصله و در نهایت حفظ نظام وهمی برای بقا بیانجامد.میل به دستیابی به قدرت بیحد از نتایج استفاده از مکانیسم دفاعی جبران می باشد. ریاست جمهوری امریکا قدرتی است که نمی توان بر آن حد و حدودی متصور شد. اوباما با رسیدن به ریاست جمهوری امریکا می توانست اندکی بر جراحتهای عمیقی که در کودکی و نوجوانی بر خودشیفتگی وی توسط امریکائیان و بر اجداد وی توسط اجداد همین امریکائیان وارد شده بود را تسکین دهد. 

          ب - پدر باراک اوباما چوپانی بود که تا دوران جوانی رعیتی دیگران را می کرد اما به مدد بورسی که از یکی از دانشگاههای هاوایی گرفته بود راهی امریکا شد تا تحصیلات خود را ادامه دهد و در آنجا با زنی به نام آن دانهیم آشنا می شود و با او ازدواج می کند و باراک ثمره این ازدواج ناموفق است که در دو سالگی باراک به طلاق انجامیده و پدر خانواده را رها ساخته و به کنیا بر می گردد. نبود پدر برای همه عمر بعنوان اتفاقی وهمزا و مهم که به جریانات ناخودآگاهی وی رنگ و بوی خاصی بخشیده است همراه وی بوده است. مهمترین سند ما کتابی است که با نام رویاهایی از پدرم که توسط باراک در سالها قبل از ورود جدی وی به عرصه سیاست نوشته شده است. در این کتاب تصویر پدر بصورتی متعارض و چندگانه به نمایش گذاشته شده است. نیاز به پدر و همزمان خشم از وی تجلی اوهامی است که ساختار روانی و عاطفی وی را به وضوح نشان می دهد و جریانات رفتاری او را سازمان می بخشد. چنین نگاهی زمینه های وسواس را در وی شعله ور ساخته است. ترکیب هوش فراوان و درگیری های ذهنی با نبود پدر و هویتی مغشوش با مادری سفید پوست جریانات وسواسزا را در وی تشدید نموده است تا جایی که با بررسی رفتارهای وی در موقعیتهای گوناگون می توانیم این علائم وسواسی را بصورت تردیدهای متوالی و ناتوانی در تصمیم گیری های مهم و وقت گذرانی در رابطه با اوضاع جهانی و داخلی امریکا و ناتوانی بعنوان ایفای نقش یک رئیس جمهور مقتدر مشاهده کنیم. 

          ج - نبود پدر به خلق اوهامی از جنس آرمانگرایی افراطی در باراک انجامید که در تعامل با زمینه وسواسگونه ذهنی وی به خلق ایده هایی منجر شد که در شعارهای انتخاباتی و رویکرد وی به مسائل اجتماعی امریکائیان نوعی تازگی در خود مستتر داشت. اقبال بخشی از رای دهندگان امریکایی به وی در این نواندیشی روشنفکر مآبانه ای بود که در بوش پدر و پسر ندیده بودند. مک کین پیر در مقابل باراک  جوان جز رویه تکراری سلف های جمهوری خواه خویش حرف جدیدی برای امریکائیان نداشت. هیلاری کلینتون نیز حتی درصدی از توانمندی مک کین را دارا نبود و نمی توانست رقیبی در خور باراک اوباما باشد و به ناچار از گردونه خارج شدند و بدینسان راه فتح کاخ سفید برای اوباما آسان گردید. 

          د - مادر نیز همچون پدر در باراک سرچشمه عشق و کین بوده است. حضور مادر در زندگی وی همراه با قطع وصل های مکرر بوده است. تا شش سالگی مادر را در تصاحب خود داشته است اما با ازدواج مادر با یک اندونزیایی اولین شوک از دست دادن را با مادر تجربه می کند و به همراه آنان به جاکارتا می رود و در ده سالگی دومین شوک را با جدایی از مادر و اقامت در نزد مادربزرگ مادری در هاوایی می پذیرد.دوران کودکی و نوجوانی پر فراز و نشیب باراک و جدائیهای تروماتیک و رنج آور شخصیتی دوگانه و متضاد در وی ایجاد می کند. از یکسو سخت و انعطاف ناپذیر دیده می شود و از سوی دیگر وجهه ای عاطفی و هیجانی به وی می دهد. این دوگانگی همراهی عجیبی با وضعیت وسواسگونه وهمی ذهنی وی دارد . آنگونه که با افتخار از کشتن بن لادن صحبت می کند و از سوی دیگر روحیه ای ضد جنگ از خود نشان می دهد. از دید روانکاوی رفتار اوباما با امریکائیان رفتاری است که در دنیای وهمی خود با مادر طراحی کرده است. با رسیدن به ریاست جمهوری امریکا مادر را به تصاحب خویش در آورده است و آرزوی وهمی خردسالی خود را که بودن در کنار مادر با تصاحب وی و آرامش ناشی از آن را با قبضه ساختن قدرت ریاست جمهوری و آرامش برخاسته از این قدرت جامه عمل پوشانده است.

روانکاوی بشار اسد : ترکیب فاجعه بار وسواس و قدرت

          

 

          حافظ اسد سه پسر داشت : اولی " باصل " که همچون پدر سرسخت و یکدنده بود و در رسیدن به قدرت تاب تحمل هیچ مانعی را نداشت و در نهایت تاوان عجله خود را با جان خویش پرداخت و در یک تصفیه خونین درون خانوادگی در سانحه ای ساختگی توسط پدر به قتل رسید تا هوس توطئه برای همیشه در او خاموش شود. دومی " بشار " که سالها در رقابتی نفسگیر سایه برادر بزرگتر را همیشه بر سر خویش حس کرده بود و رنجیده خاطر از او ادامه تحصیل پیشه ساخت تا در فرصتی مناسب سودای برادر نامراد خویش را پیروزمندانه در کف گیرد و حقارت نهادینه شده از خردسالی در وجود خویش را با غرور و قدرت جایگزین ساخته و بر سریر باصل تکیه زند. سومی " ماهر " که همچون همه فرزندان آخر نگاه به دست بزرگترها داشت که به حمایت از او برخیزند و به ناچار در آن گرد و خاک میدان نبرد دو برادر بزرگتر به گوشه انزوا خزیده بود بلکه آسیبی را تجربه نکند و در نهایت به منصبی حقیر و خرد در دربار پدر و برادر قانع گردید و در حال حاضر نیز دور از هیاهو به کار خود مشغول است.

          برای بررسی ساختار روانی و وهمی بشار اسد به عنوان یک روانکاو و تحلیلگر شخصیتی باید ابتدا پدر او را از این لحاظ نیک بشناسیم تا به درک خصوصیات شخصیتی فرزند خلف وی نائل شویم. پدر از اقلیت مذهبی علوی سوریه است که با کودتایی قدرت را به دست آورد و در هیاهوی جنگ سرد ابرقدرتها و نبرد اعراب و اسرائیل توانست به تحکیم قدرت خویش بپردازد . بیرحمی های وی در کشتار مخالفان داخلی و قتل عامهای وحشیانه سوری ها خاطره تلخی را از اسدها در روان سوری ها به جا گذاشته که فرزند وی که از قضا همان رویه پدر را دنبال می کند باید تاوان آن را پس بدهد. آنچه که از گفته ها و نوشته ها و شیوه حکمرانی وی به جا مانده است از روحیه نظامی گری و فاقد انعطاف حافظ اسد حکایت دارد. تنشهای اعراب با اسرائیل فرصت خوبی برای وی فراهم آورد که در داخل به بسط قدرت اقلیت علوی با سرکوبی کامل بپردازد و سی سال بر مسند قدرت بدون هیچ رقیبی باقی بماند. از لحاظ آسیب شناس روانی خصوصیات وی انطباق کاملی با علائم سایکو پاتی یا ضد اجتماعی دارد که در صدام حسین نیز وجود داشت و از قضا هر دو آنها مرام بعثی را دنبال می نمودند. کم صبری و ارضای فوری خواستها و نیازها و بیرحمی و شقاوت بی نهایت و حفظ قدرت به هر بهایی عناصر رفتاری وی را شامل می گردید.

          بشار اسد در فضای روانی متعارضی رشد یافته بود. مثلث عاطفی وی سه جریان قدرتمند را در بر می گرفت  که شامل پدر و مادر و برادر بزرگ بود. رابطه با برادر آمیخته ای از حسادت  و رقابت و میل به نابود ساختن وی  و با پدر تمایل به همانند سازی و مشابهت و با مادر تبادل عاطفی نیمه و ناتمام و ناکام ساز . چنین تابلوی بالینی در دوران کودکی و ادامه آن تا بزرگسالی منجر به ایجاد جریانات وهمی و هیجانی وسواس ساز در بشار اسد گردیده است که منجر به رفتارهای کنونی وی در عرصه داخلی سوریه و جهان شده و به دلیل فقدان عناصر سالم و بهنجار عاقبتی بس وخیم برای خود و خانواده اش و اقلیت علوی فراهم نموده است . اهم این خصوصیات روانشناختی و وهمی وی با نگاه روانکاوانه به شرح زیر می باشد:

          الف : ژستها و رفتارها و حرکات چهره وی در سخنرانیها و اجتماعات و درون خانواده سرد و خشک و فاقد هرگونه هیجان واقعی و طبیعی می باشد. در نگاه اول نمی توان به درون وی نفوذ نمود و از پنجره احساسات وی به محتویات ذهنی و خودآگاه و ناخودآگاه وی نظر افکند. هیجانات وی در فیلمهای گوناگونی که در دسترس است مصنوعی و با حسی آمیخته به اجبار و نمایش  ابراز می شود. حرکات دست و بدن همانند همه افراد مبتلا به اختلال شخصیتی وسواس همراه با ریتم و تکرار با کلمات است. تاکید دائمی و پایان ناپذیر وی بر گفته هایش با حرکات سر و دست قطعیت وجود جریانات وسواسی را در سازمان روانی و عاطفی و هیجانی وی بیشتر بر ما آشکار می سازد.

          ب: با توجه به اینکه ساختار اولیه رفتارهای وسواسی اضطراب می باشد با بررسی صحنه ها و فیلمهای موجود از وی در موقعیتهای گوناگون به وجود این سازمان وهمی اضطراب زا اطمینان می یابیم. سرعت زیاد در سخن گفتن و استفاده از کلمات تکراری و نگاه نگران و حرکات دستها و بدن و سر که مکانیسم تخلیه اضطراب را در وی فعال می سازد ما را به وجود این هسته های اضطراب زا که محصول مثلث شوم و آسیب زننده روابط اولیه وی که پدر و مادر و برادر می باشد و ریشه در شرایط پر تنش کودکی وی داشته است رهنمون می نماید.

          پ: نقش پر رنگ شرایط کودکی بشار اسد را می توانیم در رفتارهای مواجهه ای وی در بحران داخلی و جهانی مشاهده کنیم. همانند سازی با پدر با استفاده بی رویه از خشونت و کشتار و بیرحمانه مخالفان و ایجاد رعب و وحشت و استفاده از نظامیان و شبه نظامیان وفادار به خود در حد افراط نشان داده می شود. رفتاری را که سالها در برابر برادر بزرگتر خود از همان اوایل زندگی تمرین کرده بود را با شقاوتی شدید در برابر مردمان و مخالفان به نمایش می گذارد. معنای نبرد وی این است : " هیچکس را در قدرت با خود شریک نخواهم کرد چون هیچگاه برادر مرا در قدرت با خود شریک نکرد." رابطه بشار اسد با مادر به شکلی متفاوت اکنون تظاهر می کند . بی اعتمادی به مادر به دلیل داشتن دو برادر بزرگتر و کوچکتر از خود و قرار داشتن در میانه این میدان و محبت ناتمام مادر اکنون تردیدی جانکاه در بشار اسد به تمامی روشها و طرحهای صلحی است که توسط دیگران ارائه می شود. دیگرانی که از نظر وی غیر قابل اطمینان و دروغگو و ناکام کننده اند و در سر قصد آسیب رساندن به وی را دارند.

          نتیجه : بشار اسد کشتار بیرحمانه را در درون سوریه ادامه خواهد داد و در راستای تسلط اوهام اقتدارگرایانه و بدبینانه و همچنین شیوه عمل وسواسگونه خود که هیچگونه انعطاف و تغییری را در خود جای نمی دهد تا آخرین لحظات بر اساس سیستم وهمی آسیب دیده و متکی بر اوهام کنترل کننده با ماهیت وسواسی مقاومت خواهد نمود.

          راه حل : مخالفان وی باید با در نظر گرفتن وضعیت روانی وی جریان وسواسگونه مقابله ای او را به سمت و سوی مراحل قبل و بعد از تسلط اوهام وسواس ساز وی بکشانند. ترفندهایی که به افزایش اضطراب در وی بیانجامد که مکانیسمهای قبل از وسواس به حساب می آید و شیوه هایی که منجر به ایجاد افسردگی و درماندگی در او شود که مربوط به دوران پس از وسواس به حساب می آید.